- تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۹:۰۰
- کد خبر : 34569 چاپ خبر

زندگی مسلمانان سیاهپوست در فرانسه در تقاطع اسلامهراسی و نژادپرستی
خشونت چند لایه علیه مسلمانان سیاهپوست در فرانسه زندگی آنها در تقاطع سیاهپوستستیزی و اسلامهراسی قرار داده است.
در ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت)، ابوبکر سیسی، شهروند مالیایی داخل مسجدی در جنوب فرانسه به قتل رسید؛ نمایندگان مجلس فرانسه چند روز بعد و به دلیل فشارهای سیاسی یک دقیقه سکوت برای ابوبکر برگزار کردند!
با وجود این، قتل ابوبکر در رسانهها و ازسوی سیاستمداران فرانسه همچنان بهعنوان یک عمل انفرادی ناشی از نفرت و آشفتگی به تصویر کشیده میشود.
محدود کردن قتل ابوبکر به اقدام فردی یک مرد آشفته، نادیده گرفتن نظم سیاسی و سایه تاریخی طولانی نژادپرستی است که جوامع و گروههای نژادی را مجرم و غیرانسانی کرده و خشونت را به نام جمهوری فرانسه و در سراسر غرب مجاز کرده است.
در عین حال، تغییرهای اخیر به سمت محیطی آسانتر برای نژادپرستی آشکار و بیشرمانه در رسانههای سنتی و اجتماعی، در سیاست و از سوی دولت فرانسه را نادیده میگیرد.
رسانههای فیگارو و ژورنال دو دیمانش در راس حملههای رسانهای در چارچوب نژادپرستی قرار دارند؛ آنها به معترضان به نژادپرستی در فرانسه برچسب وسواس نژادی میزنند.
این اقدام بخشی از تاکتیکی آشنا برای امنیتی کردن اعتراضها و صداهای ضدنژادپرستی است که در زمینه بهاصطلاح عدالت نژادی تحت پوشش آنچه حفاظت از ارزشهای جمهوریخواهانه فرانسه یا اروپایی نامیده میشود، فعالیت میکنند.
حملههایی که بر اثر این تاکتیک انجام میشود، افراد را در معرض خطرهای واقعی ازجمله آزارواذیت، حملههای فیزیکی و … قرار میدهد.
این پروژه جرمانگاری و غیرانسانیسازی، تاکتیکی آشنا ازسوی راست افراطی و بخشی از یک کاهش گستردهتر و عمدی فضای مدنی است.
در فرانسه و اروپا، نهادها بهطور فزایندهای نسبت به صداهای نژادپرستانهای که وضع موجود را به چالش میکشند، بیتحمل شدهاند؛ گروهها و سازمانهایی که در زمینه عدالت نژادی کار میکنند، بهویژه آنهایی که با اسلامهراسی مقابله میکنند، بهعنوان افراد افراطی یا خطرناک شناخته میشوند و نظریههای توطئه بهطور فعال توسط بازیگران سیاسی، رسانهها و نهادها دامن زده میشود.
در این زمینه، ترور ابوبکر یک مورد استثنایی نیست؛ این نتیجه سیاستها و گفتمانهایی است که بهطور فعال امنیتیسازی خطرناک افراد از اقلیتهای قومی و نژادی و در این مورد خاص جوامع مسلمان و سیاهپوست را تشدید کردهاند.
ترور ابوبکر توسط جامعهای امکانپذیر شد که زندگی او را یکبار مصرف میدانست؛ او به همان روشی کشته شد که بسیاری دیگر قبل از او کشته شدهاند: از طریق سیاستها، از طریق گفتمان، از طریق غیرانسانیسازی و از طریق نژادپرستی.
در حالی که فرانسه رسما یک مدل کوررنگی نژادی را ترویج و اهمیت نژاد را بهعنوان یک ساختار اجتماعی انکار میکند، نژادپرستی و سلسله مراتب نژادی را که در ساختار جامعه فرانسه وجود دارد، پنهان میکند.
نامرئی بودن نژاد در گفتمان و سیاستهای عمومی فرانسه باعث شده است که سفیدپوستی بهعنوان یک هنجار بررسینشده باقی بماند، اقلیتهای نژادی بهویژه آنهایی که تبار آفریقایی، مغربی و مسلمان دارند، حتی زمانی که در فرانسه متولد و بزرگ شدهاند، با محرومیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ریشهداری روبهرو هستند.
این امر، فراتر از صرفا طرد کردن، به سلاح فعال خشونت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نهادی علیه این جوامع تبدیل میشود که منجر به خشونت، قوانین تبعیضآمیز، کارزارهای بدنامسازی میشود.
تناقض بین آرمانهای خودخوانده کوررنگی فرانسه و تجربیات زیسته جمعیتهای نژادی، بدیهی است.
این موضوع در هیچ کجای فرانسه به اندازه ابزاری شدن بیوقفهی لائیسیته (سکولاریسم دولتی) آشکار نیست؛ آنچه بهعنوان یک اصل برای جدایی دین از دولت آغاز شد، به ابزاری برای سرکوب بهویژه سرکوب مسلمانان تبدیل شده است.
از ممنوعیت نمادهای مذهبی در مدارس دولتی در سال ۲۰۰۴ تا قانون ادعایی ضدجداییطلبی در سال ۲۰۲۱، فرانسه بهطور نظاممند اسلام و مسلمانان را بهعنوان تهدیدی برای هویت و ارزشهای فرانسه معرفی کرده است.
اما این صرفا مربوط به طرد و حذف نیست؛ این امر با دشمنانگاری مسلمانان، فضایی ایجاد میکند که در آن نظارتهای گسترده عادی میشوند، تبعیض نژادی امری عادی شده و خشونت قابل پیشبینی میشود؛ در چنین محیطی است که کسی میتواند با ورود به یک مسجد و پخش زنده قتل یک مرد مسلمان، احساس توجیه و حتی عدالت کند.
بهویژه برای مسلمانان سیاهپوست، این خشونت لایه لایه است؛ زندگی آنها در تقاطع سیاهپوستستیزی و اسلامهراسی قرار دارد، ۲ نیروی ساختاری که عمیقا ریشه در تاریخ بردهداری، استعمار و حکومت امپریالیستی فرانسه دارند.
تولید خشونت نژادپرستانه در فرانسه چیز جدیدی نیست؛ آنچه جدید است، جسارتی است که اکنون با آن خود را نشان میدهد؛ خشونت نژادپرستانهای که از دههها مصونیت نهادی و همدستی رسانهای و سیاسی تغذیه میشود.
حملهها به نهادها و گروههای ضدنژادپرستی محدود به فرانسه نیست، بلکه بخشی از یک چرخش اقتدارگرایانه گستردهتر در بخش عمدهای از شمال جهان هستند که در آن گروهها و نهادهای حقوق بشری به طور فزایندهای تحت نظرقرار گرفته و بدنام و مجرم میشوند.
بهعنوان مثال، دولت دونالد ترامپ در آمریکا بهطور نظاممند نهادهای حقوق بشری و امدادی را با کاهش بودجه و سلب مشروعیت سیاسی هدف قرار میدهد؛ مرزها سختتر شدهاند، قدرت پلیس گسترش یافته است و مخالفت از طریق دستگیری فعالان طرفدار فلسطین، لغو ویزا و اخراج دانشجویان بینالمللی، نظارت مبتنی بر هوش مصنوعی برای نظارت بر مخالفت و فشار بر دانشگاهها برای ساکت کردن اعتراضات دانشگاه جرمانگاری شده است.
در این محیط، اسلامهراسی از نظر سیاسی مصلحتاندیشانه و نژادپرستی از نظر انتخاباتی سودآور شده است؛ آنچه زمانی پنهان بود، اکنون سیاست اعلام شده است.
خصومتآمیز خواندن این محیط، کمگویی است؛ این یک اکوسیستم (بوم سازگان) خشونت نژادی است که توسط قوانین پرورش یافته، توسط سیاستمداران تبلیغ میشود، توسط رسانهها مشروعیت مییابد و با سکوت به شکل فزاینده تقویت میشود.
ابوبکر فقط قربانی نفرت نبود، بلکه هدف یک پروژه سیاسی غربی دیرینه بود که افراد از اقلیتهای نژادی را بهعنوان بیگانگان دائمی معرفی میکند، کسانی که مذهب، نام، رنگ پوست، ریشه، وضعیت مهاجرت و محلههایشان بهعنوان مشکلاتی که باید مدیریت شوند، کدگذاری میشود.
دولت فرانسه باید بهطور علنی مسئولیت خود را در ایجاد محیطی که در آن سیاهپوستستیزی، اسلامهراسی و نژادپرستی شکوفا میشود، بپذیرد و متعهد به از بین بردن نژادپرستی نظاممند شود.
کمیسیون اروپا و کشورهای عضو آن نیز باید اقدامها علیه اسلامهراسی را در چارچوبهای ضدنژادپرستی اتحادیه اروپا و ملی ازجمله در استراتژی ضدنژادپرستی اتحادیه اروپا و برنامههای اقدام ملی علیه نژادپرستی ادغام کنند تا به ابعاد نظاممند و نهادی آن که منجر به چنین جنایتهای نفرتپراکنی میشود، بپردازند.
انتهای پیام/
لینک کوتاه
برچسب ها
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0