غرب قادر به فهم اشراق نبود؛ سهروردی فلسفه را از سیطره یونان بیرون کشید

غرب قادر به فهم اشراق نبود؛ سهروردی فلسفه را از سیطره یونان بیرون کشید

به گزارش خبرنگار مهر، هشتم مردادماه روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی از نام آوران فلسفه در ایران و بنیانگذار فلسفه اشراق است. او در طول عمر کوتاه خود که تخمین زده می‌شود ۳۸ سال بوده مکتب فلسفی اشراق را بنیان نهاد که خاستگاه آن اندیشه‌های کهن ایران و مشرق زمین بود و در پیوند با عرفان اسلامی فصل نویی از فلسفه را بنیان نهاد. اندیشه و آرای سهروردی مبتنی بر کشف و شهود بود از این رو برخلاف حکمت مشا رابطه ماهوی بین نور و مسائل و حقایق عرفانی قائل بود و فلسفه و استدلال را نیز براساس شهود امور روحانی و معنوی، استوار کرد.

حدود ۵۰ کتاب بر جای مانده از او به فارسی و عربی نوشته شده است. همچنین از سهروردی حکایت‌های رمزی یا داستان‌هایی باقی مانده مانند عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، قصه الغربة الغربیه، لغت موران، روزی با جمتعن صوفیان، رساله فی حالة الطفولیه، صفیر سیمرغ، رساله فی المعراج، پرتونامه که به زبان فارسی نوشته شده اند و در آنها از سفر نفس، مراتب وجود و رسیدن به رستگاری و اشراق سخن گفته شده است.

به مناسبت سالروز بزرگداشت این اندیشمند مسلمان ایرانی، قاسم پور حسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگویی با خبرنگار مهر به نسبت عمیق فلسفی سهروردی با ایران و تاریخ اندیشه ایرانی اشاره کرد و گفت: سخن امروز من درباره جایگاه و اهمیت شیخ شهاب‌الدین سهروردی است. تاکنون درباره سهروردی سخنان بسیاری گفته شده و آثار زیادی نیز درباره او نوشته شده است. اشتیاق عمیق ایرانیان به اشراق و شهود سبب شده که با سهروردی از این منظر همذات پنداری کنند. در عین حال، اگرچه شهرت ابن‌سینا بیشتر است، توجه و گرایش ایرانیان به سهروردی به دلایلی قوی‌تر و پایدارتر جلوه کرده است. به همین دلیل، فارابی و ابن‌سینا کمتر به‌صورت دقیق و عمیق خوانده شده‌اند.

وی در پاسخ به این سوال که «چرا سهروردی اهمیت دارد؟» بیان کرد: شاید در یک پاسخ بسیار کوتاه باید گفت: به خاطر نسبت سهروردی با ایران. این مسئله بسیار مهمی است. در میان فیلسوفان اسلامی، سهروردی مهم‌ترین فیلسوفی است که پس از تلاش‌های بنیادین ابن‌سینا، کوشش می‌کند فلسفه را دوباره به ایران بازگرداند؛ به خرد ایرانی. این خرد، از دیدگاه خود سهروردی، همان «حکمت جاودان» و «حکمت عتیق» است. بنابراین، اهمیت نخستین سهروردی به دلیل نسبتی است که او با ایران، تاریخ اندیشه و خرد ایرانی برقرار می‌کند.

پور حسن در بیان نسبت سهروردی و ایران گفت: اگر بخواهیم سرچشمه‌های این بحث درباره نسبت سهروردی و ایران را به دقت بررسی کنیم، باید به اصطلاحی که کوربن به درستی مطرح کرده بازگردیم: «منظومه ابن‌سینا-سهروردی». این اصطلاح به این معناست که سهروردی را نمی‌توان تنها و مستقل خواند؛ تفسیر آرای سهروردی در گرو فهم دقیق ما از ابن‌سیناست. ابن‌سینا خود حکمت مشرقی را معادل خرد ایرانی می‌داند؛ خردی که ریشه در حکمت و تفکر فرزانگان خسروانی دارد و سرچشمه فلسفه مشرقی است. این نوع از خرد، متعلق به ایران است، نه به سنت یونانی.

وی تاکید کرد: توجه کنید که تا پیش از سهروردی، حتی ابن‌سینا نیز تلاش می‌کرد تا نسبتی با سنت یونان برقرار کند؛ یعنی در فهم و مواجهه با فلسفه، با بازخوانی و بازتفسیر سنت یونانی، نظام فلسفی خود را شکل می‌داد. اما سهروردی مطلقاً از این سنت جدا می‌شود. این یک مسئله بسیار مهمی است که متأسفانه تاکنون در نوشته‌ها، پژوهش‌ها، تدریس‌ها و در دانشگاه‌ها برای دانشجویان، محققان و مخاطبان به خوبی مطرح نشده است.

پور حسن تصریح کرد: آنچه سهروردی در میراث ایرانی دید، چیزی بود که به باور او، برتر از سنت فلسفی یونان بود. این نکته ما را به یاد گفتار معروف من و اشلگن می‌اندازد که در نقد کانت و هگل که معتقد بودند مشرق زمین نابالغ است بیان کرده بود: «شما از این سنت آگاهی ندارید. سنت شرق بسیار والاتر است از سنت غرب و یونان.»

وی در ادامه بیان کرد: سهروردی پس از آن، اولین کسی است که کوشش می‌کند فلسفه را بیرون از سنت یونانی که تا آن زمان سیطره داشت، شکل دهد. ممکن است پرسیده شود: آیا بیرون از سنت یونان اصلاً امکان ظهور تفکر فلسفی وجود دارد؟ سهروردی پاسخ می‌دهد: بله. سنت یونان تنها یک نمود از تفکر فلسفی است که به اشتباه تصور شده و هنوز هم تصور می‌شود که با هر نوع تفکر فلسفی معادل است. این نکته سه‌بعدی است و سهروردی به خوبی به آن اشاره می‌کند.

این استاد فلسفه افزود: سهروردی در رساله «کلمة التصوف» که خوشبختانه در دسترس همه ما است و می‌توانیم آن را بخوانیم بیان می‌کند: «پدر ایران فی الفرس فرزانگانی بودند که انسان‌ها را به حقیقت دعوت می‌کردند و به عدالت فرا می‌خواندند. آن‌ها حکماً بودند، فرزانگان بودند، فضلا بودند، نه مجوس.» این سخن، برخلاف باورهایی است که امروزه در برخی متون سهرابی‌گونه رایج شده است.

وی در ادامه گفت: سهروردی تلاش می‌کند تا این حکمت که او آن را «حکمت نوری الشریف» می‌نامد را زنده کند. هدف احیای «حکمت نوری الشریف» در کتاب «حکمت الاشراق» است. این عبارت، که در رساله «کلمة التصوف» آمده، بسیار مهم است.

پور حسن سپس به نقش دین شیرازی در بازفهمی از سهروردی اشاره کرد و گفت: نکته دیگری که نزدیک به همین سخن است، در شرح «حکمت الاشراق» از دین شیرازی دیده می‌شود. او در بازفهمی از دیدگاه سهروردی درباره حکمت مشرقی و خرد پارسیان بیان می‌کند که مسئله مهم این است: ما در عرفان خراسان برجسته‌ایم، چون هیچیک از عناصر سنت یونانی در آن وجود ندارد. این عرفان خالص و ناب است. و لذا، با عرفان ابن عربی، سهروردی هم همین‌گونه است.

وی با تاکید بر اینکه سهروردی به طور قطع این توانایی را مدیون ابن‌سیناست بیان کرد: اما سهروردی به جای تکرار، این بستگی را باز می‌کند. سهروردی همان دیدگاهی را که ابن‌سینا بیان می‌کند، به اجرا می‌گذارد؛ دیدگاهی که در کتاب «المباحثات»، در مباحثه چهارم، ابن‌سینا به صراحت دست به نقدی ویرانگر و توفنده علیه مشاییان و ارسطوییان می‌زند.

استاد فلسفه بیان داشت: قطب‌الدین شیرازی می‌گوید: «حکمت الاشراق یعنی حکمتی که مبتنی بر کشف ذوق و شهود است و این حکمت مخصوص اهل فارس است.» او تأکید می‌کند که این حکمت کشفی و ذوقی است و معنای آن، ظهور انوار عقلی و فیض‌های آن، از طریق اشراقات رخ می‌دهد. در پایان می‌گوید: «مکان اعتماد فارسی.» این نکته اول است: سهروردی پس از فارابی و ابن‌سینا، در پی تأسیس حکمتی است که ریشه در ایران دارد. بر همین مبنای است که سهروردی استدلال، بحث و قیاس ابزارهای اصلی سنت یونانی را در مرتبه دوم قرار می‌دهد.

وی در پایان گفت: در نکته دوم، باید گفت که سهروردی راه کسب چنین حکمتی را راهی نمی‌داند که یونانیان تعریف کردند؛ یعنی راه اشکال‌سوری و منطقی. از دیدگاه سهروردی، همان‌گونه که فارابی در تعلیقات و ابن‌سینا در رساله «الحدود» نیز گفته‌اند تنها وجوه و نمودی از پدیدارها را بر ما آشکار می‌کنند، نه خود حقیقت. بنابراین، برای رسیدن به حقیقت، لازم است از فراتر از مفهوم و استدلال حرکت کرد. این راه، راه شهود، کشف و اشراق است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *