جنگ بعدی ایران و اسرائیل در شهریور آغاز می‌شود/ درگیری آینده بسیار خونین‌تر خواهد بود

جنگ بعدی ایران و اسرائیل در شهریور آغاز می‌شود/ درگیری آینده بسیار خونین‌تر خواهد بود

به گزارش اقتصاد آنلاین، تریتا پارسی در یادداشتی در نشریه فارن پالیسی، تهران و تل‌آویو را در آستانه درگیری گسترده نظامی دانست و نوشت: احتمالاً اسرائیل قبل از دسامبر (اواسط پاییز) و شاید حتی از اواخر آگوست (اواسط شهریور)، دوباره به ایران حمله خواهد کرد. ایران این حمله را پیش‌بینی کرده و برای آن آماده‌سازی می‌کند. در جنگ اول، ایران استراتژی بلندمدتی در پیش گرفت و حملات موشکی خود را با توجه به انتظار از یک درگیری طولانی مدیریت کرد. اما در جنگ آینده، ایران احتمالاً از ابتدا پاسخی قاطع و تعیین‌کننده خواهد داد تا هرگونه تصوری از تسخیرپذیری زیر فشار نظامی اسرائیل را از بین ببرد.

در نتیجه، جنگ آینده احتمالاً بسیار خونین‌تر از جنگ اول خواهد بود. اگر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، دوباره تحت فشار اسرائیل قرار گرفته و وارد جنگ شود، ایالات متحده ممکن است با جنگی تمام‌عیار با ایران مواجه شود که در مقایسه با آن، جنگ عراق سبک به نظر خواهد رسید.

اهداف ژرف‌نگر اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه

جنگ اسرائیل هرگز تنها حول برنامه هسته‌ای ایران نبود. بلکه در واقع درباره تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه بود، در حالی که توانایی‌های هسته‌ای ایران عاملی مهم، اما تعیین‌کننده نبود. بیش از دو دهه است که اسرائیل از آمریکا می‌خواهد تا با اقدام نظامی علیه ایران، آن را تضعیف کند و موازنه منطقه‌ای مطلوبی را ایجاد کند، موازنه‌ای که اسرائیل به تنهایی نمی‌تواند به آن دست یابد.

در این چارچوب، حملات اسرائیل فراتر از تضعیف زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، سه هدف اصلی داشت: اول، کشاندن ایالات متحده به درگیری نظامی مستقیم با ایران؛ دوم، حذف حکومت ایران؛ و سوم، تبدیل ایران به کشوری مانند سوریه یا لبنان، کشور‌هایی که اسرائیل می‌تواند بدون دخالت آمریکا و بدون پیامد، آن‌ها را بمباران کند، اما تنها یکی از این سه هدف محقق شد. علاوه بر این، ترامپ برنامه هسته‌ای ایران را “نابود” نکرد و آن را به حدی عقب نینداخت که بتوان مسئله را حل‌شده تلقی کرد.

به عبارت دیگر، با حملات ۱۲ روزه خود، اسرائیل حداکثر به یک پیروزی جزئی دست یافت. نتیجه مطلوب آن این بود که ترامپ به‌طور کامل وارد جنگ شود و علاوه بر تأسیسات هسته‌ای، نیرو‌های متعارف و زیرساخت‌های اقتصادی ایران را نیز هدف قرار دهد اما ترامپ به اقدام نظامی سریع و قاطع تمایل دارد و از جنگ تمام‌عیار می‌ترسد. استراتژی او در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران به گونه‌ای طراحی شده بود که درگیری را محدود کند، نه اینکه گسترش دهد. در کوتاه‌مدت، ترامپ موفق بود، اما این موفقیت با ناراحتی اسرائیل همراه بود، ولی در بلندمدت، ترامپ اجازه داد اسرائیل او را در چرخه تشدید درگیری گرفتار کند.

شکست اسرائیل در دو هدف اصلی و مقاومت داخلی ایران

عدم تمایل ترامپ به گسترش درگیری فراتر از یک حمله محدود، دلیل اصلی موافقت اسرائیل با آتش‌بس بود. در طول جنگ، اسرائیل تلفات جدی متحمل شد: سیستم‌های دفاع هوایی آن ضعیف شدند و ایران در نفوذ به این سیستم‌ها با موشک‌هایش موفق‌تر شد. اگرچه اسرائیل احتمالاً در صورت تعهد کامل آمریکا جنگ را ادامه می‌داد، اما محاسبات تغییر کرد زمانی که مشخص شد حملات ترامپ یک‌باره و بدون ادامه خواهند بود. اسرائیل موفق شد ترامپ و آمریکا را به جنگ بکشاند، اما نتوانست آنها را در جنگ نگه دارد.

دو هدف دیگر اسرائیل، با این حال، شکست آشکاری خوردند. علیرغم موفقیت‌های اولیه اطلاعاتی، از جمله کشته شدن ۳۰ فرمانده ارشد و ۱۹ دانشمند هسته‌ای، تنها توانست کنترل و فرماندهی ایران را به‌صورت موقت مختل کند. در عرض ۱۸ ساعت، ایران بیشتر یا تمام این فرماندهان را جایگزین کرد و حمله موشکی سنگینی را آغاز کرد و توانایی خود را در جذب تلفات سنگین و همچنان انجام پاسخی شدید نشان داد.

اسرائیل امیدوار بود حملات اولیه‌اش باعث ایجاد هراس در میان رهبران ایرانی شده و فروپاشی سریع رژیم را تسریع کند. بر اساس گزارش واشنگتن پست، جاسوسان اسرائیل، که فارسی روان صحبت می‌کردند، به شماره‌های تلفن مقامات ارشد ایرانی زنگ زدند و تهدید کردند که آنها و خانواده‌شان را خواهند کشت، مگر اینکه فیلمی از خود ضبط کنند که در آن رژیم را محکوم کرده و به‌صورت عمومی از آن جدا شوند. بیش از ۲۰ مورد از این تماس‌ها در ساعات اولیه جنگ انجام شد، زمانی که نخبگان حکمرانی ایران هنوز در حالت شوک و تحت تأثیر تلفات سنگین بودند. با این حال، هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد حتی یک فرمانده ایرانی به این تهدید‌ها تسلیم شده باشد و یکپارچگی رژیم حفظ شد.

برخلاف انتظارات اسرائیل، کشته شدن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منجر به اعتراضات گسترده یا شورش علیه جمهوری اسلامی نشد. در عوض، ایرانیان از تمام طیف‌های سیاسی حول پرچم کشور، گرد هم آمدند و موجی از ملی‌گرایی در سراسر کشور سرکشید.

اسرائیل نتوانست از کاهش محبوبیت حکومت ایران سود ببرد. پس از تقریباً دو سال از ارتکاب جنایات در غزه و آغاز حمله فریبنده به ایران در میان مذاکرات هسته‌ای، تنها بخش خیلی کوچکی از ایرانیان، نسبت به اسرائیل نگرش مثبت دارند.

در واقع، به جای تحریک مردم علیه رژیم، اسرائیل توانست به روایت جمهوری اسلامی عمری تازه ببخشد. بسیاری از ایرانیان اکنون نه به این دلیل که حکومت ایران، پول‌ها را به لبنان یا فلسطین می‌فرستد، انتقاد می‌کنند، بلکه به این دلیل که این عناصر دفاعی ایران شامل برنامه هسته‌ای، موشک‌ها و شبکه نیرو‌های غیردولتی متحد، کافی نبوده‌اند.

یک هنرمند در تهران به نرگس بجوغلی، استاد دانشگاه جان هاپکینز، گفت: «من قبلاً یکی از آن افرادی بودم که در تظاهرات سر می‌دادم که نباید پول ایران را به لبنان یا فلسطین فرستاد. اما حالا متوجه شده‌ام که بمب‌هایی که همه ما با آن مواجه هستیم یکی است و اگر دفاع قوی در سراسر منطقه نداشته باشیم، جنگ به خانه ما می‌آید.»

این تغییر چقدر طول خواهد کشید، نامشخص است. اما در کوتاه‌مدت، به نظر می‌رسد حملات اسرائیل به‌صورت پارادوکسیکالی حکومت ایران را تقویت کرده است، یکپارچگی داخلی را تنگ‌تر کرده و شکاف میان دولت و جامعه را کاهش داده است.

شکست در ایجاد برتری هوایی و تمایل به تهاجم مجدد

اسرائیل همچنین نتوانست ایران را به سوریه دوم تبدیل کند یا برتری هوایی پایداری مستقل از حمایت آمریکا ایجاد کند. در حالی که اسرائیل در طول جنگ بر فضای هوایی ایران کنترل داشت، اما نتوانست بدون پیامد عمل کند. پاسخ موشکی ایران آسیبی غیرقابل تحمل وارد کرد.

بدون کمک قابل توجه آمریکا، از جمله استفاده از ۲۵ درصد از سیستم‌های پایگاه دفاع موشکی THAAD آمریکا در تنها ۱۲ روز، اسرائیل ممکن بود نتواند جنگ را ادامه دهد.

این امر احتمال یک تهاجم جدید اسرائیلی را افزایش می‌دهد. هم وزیر دفاع اسرائیل، کاتس، و هم فرمانده کل ارتش، زامیر، این موضوع را نشانه‌گذاری کرده‌اند. زامیر گفت جنگ ژوئن تنها فاز اول بوده و اکنون اسرائیل «در حال ورود به فصل جدیدی» از این درگیری است.

صرف‌نظر از اینکه ایران دوباره غنی‌سازی اورانیوم را آغاز کند یا نه، اسرائیل مصمم است تا به ایران فرصت ندهد تا ذخایر موشکی خود را تکمیل کند، دفاع هوایی خود را بازسازی کند یا سیستم‌های بهبودیافته را مستقر کند. این منطق در قلب استراتژی «چمن‌زدن» اسرائیل قرار دارد: حمله پیشگیرانه و مکرر به دشمنان برای جلوگیری از توسعه توانایی‌هایی که بتوانند برتری نظامی اسرائیل را به چالش بکشند.

این بدین معناست که با اینکه ایران در حال بازسازی منابع نظامی خود است، اما اسرائیل انگیزه‌ دارد تا زودتر حمله کند. علاوه بر این، محاسبات سیاسی درباره حمله دیگر پس از ورود آمریکا به فصل انتخابات میان‌دوره‌ای بسیار پیچیده‌تر می‌شود. در نتیجه، احتمال اینکه حمله‌ای در ماه‌های آینده انجام شود، بسیار بالا است.

ایران می‌خواهد هزینه سنگینی بگیرد

این، البته، دقیقاً همان نتیجه‌ای است که رهبران ایران می‌خواهند جلوی آن را بگیرند. برای از بین بردن هرگونه توهمی که استراتژی «چمن‌زدن» اسرائیل مؤثر است، ایران احتمالاً در آغاز جنگ آینده پاسخی سریع و قاطع خواهد داد.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در شبکه ایکس نوشت: «اگر تجاوز تکرار شود، ما در پاسخ به شکلی قاطع‌تر و به گونه‌ای که پوشاندن آن غیرممکن خواهد بود، تردید نخواهیم کرد». رهبران ایران معتقدند هزینه‌ای که اسرائیل باید بپردازد باید بسیار سنگین باشد، در غیر این صورت اسرائیل به‌تدریج توان موشکی ایران را تضعیف کرده و کشور را بدون دفاع خواهد گذاشت.

اگرچه جنگ ژوئن به‌صورت نامشخص به پایان رسید، اما نتیجه جنگ بعدی به این بستگی دارد که کدام طرف بیشتر یاد گرفته و سریع‌تر عمل می‌کند: آیا اسرائیل می‌تواند پدافند خود را سریع‌تر از آنچه ایران بتواند پرتاب‌کننده‌ها و ذخایر موشکی خود را بازسازی کند، تکمیل کند؟ آیا موساد هنوز حضور عمیقی در داخل ایران دارد، یا بیشتر دارایی‌های آن در جنگ اول برای دستیابی به فروپاشی رژیم هدر رفته است؟ آیا ایران بینش بیشتری نسبت به نفوذ به دفاع هوایی اسرائیل کسب کرده، یا اسرائیل بیشتر در مورد رفع شکاف‌های خود پیشرفت کرده است؟ برای اکنون، هیچ یک از دو طرف نمی‌توانند این سؤالات را با اطمینان پاسخ دهند.

دقیقاً به این دلیل که ایران نمی‌تواند مطمئن باشد پاسخ قوی‌تری استراتژی اسرائیل را بی‌اثر خواهد کرد، احتمالاً موضع هسته‌ای خود را بازبینی خواهد کرد، به‌ویژه حالا که دیگر ستون‌های‌ بازدارندگی آن، از جمله محور مقاومت و ابهام هسته‌ای، کافی نبوده‌اند.

واکنش ترامپ به جنگ دوم اسرائیل با ایران ممکن است تعیین‌کننده باشد. به نظر می‌رسد او نمی‌خواهد در یک درگیری طولانی‌مدت شرکت کند. از نظر سیاسی، حملات اولیه او جنگ داخلی در جنبش ماگا ایجاد کرد. از نظر نظامی، جنگ ۱۲ روزه شکاف‌های حیاتی در ذخایر موشکی دفاعی آمریکا را آشکار کرد. هم ترامپ و هم جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، بخش قابل توجهی از گلوله‌های دفاع هوایی آمریکا را در منطقه‌ای هدر کردند که هیچ‌یک آن را حیاتی برای منافع اصلی ایالات متحده نمی‌دانند.

اما با اجازه دادن به شلیک اولیه، ترامپ به تله اسرائیل گرفتار شده است و مشخص نیست آیا می‌تواند راهی بیرون پیدا کند، به‌ویژه اگر به «صفر غنی‌سازی» به عنوان حداقل مبنا برای توافق با ایران پایبند بماند. مشارکت محدود اکنون احتمالاً گزینه‌ای نیست. ترامپ باید یا به‌طور کامل وارد جنگ شود یا از آن خارج بماند؛ و خارج ماندن نیازمند بیش از یک‌بار انکار است، بلکه نیازمند مقاومت پایدار در برابر فشار اسرائیل است، چیزی که ترامپ تاکنون نه اراده و نه قدرت لازم برای آن را نشان نداده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *