
*چگونه میراث بهجا مانده از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میتواند به عنوان منبعی برای تبیین مؤلفههای اصلی تمدن اسلامی مورد استفاده قرار گیرد؟
پیش از پرداختن به پاسخ پرسش شما، بیان یک مقدمه را ضروری میدانم. در بررسی نقش تمدنی امیرالمومنین علی (علیه السلام) و دیگر معصومان (علیهم السلام)، توجه به دو رویکرد متفاوت ضروری است. نخست، رویکرد رایج در تمدنپژوهی و پژوهشهای تاریخی که مبتنی بر شواهد و اسناد ملموس و قابل استناد تاریخی است. دوم، رویکرد برآمده از آموزههای دینی، به ویژه براساس مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، که نقش هدایت باطنی و واسطهگری فیض را برای اهل بیت (علیهم السلام) قائل است و نقشآفرینی ایشان را در این چارچوب تعریف میکند.
در این مصاحبه، تمرکز بنده بر رویکرد نخست است. این بدان معنا نیست که رویکرد دوم را نادیده میگیرم، بلکه بحث را از منظر تمدنپژوهی پیش میبرم. بدیهی است که از منظر رویکرد دوم نیز میتوان مباحث گستردهای را مطرح کرد. از منظر روششناسی و به منظور ارائه معیارهایی برای ارزیابی مطالبی که ارائه میشود، تأکید میکنم که زاویه دید بنده در این بررسی، رویکرد تمدنپژوهی است و بر اساس شاخصها، معیارها و شواهدی که تاریخپژوهان تمدنی برای ارزیابی نقشآفرینی تمدنی یک شخصیت به آنها استناد میکنند، به این موضوع میپردازم.
پس از این مقدمه، باید عرض کنم که در بررسی نقش تمدنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، میتوان به دو عرصه مهم متفاوت اشاره کرد: نخست، میراث بهجا مانده از آن حضرت و دوم، فعالیتهایی که در طول تاریخ و پس از شهادت ایشان بر اساس این میراث انجام شده است.
در مورد قسمت اول، تجربه حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اقدامات آن حضرت در ایام حکومت و نیز رهنمودها و راهنماییها و معارف بلند بیان شده از سوی آن حضرت پیش از حکومت بخشی گسستناپذیر از تمدن اسلامی پیشین ماست. یعنی تمدن اسلامی گذشته از اجزایی تشکیل شده است و در همکرد این اجزاست که یک کلیت به نام تمدن اسلامی را پدید آورده است. وقتی این کلیت را خرد کنیم به اجزایی میرسیم که یکی از آنها تجربه حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام از یک سو و تراث معرفتی باقیمانده از آن حضرت از سوی دیگر است.
درباره این تراث معرفتی به یادگار مانده این توضیح را عرض کنم که بیتردید علم و میراث علمی یکی از مؤلفههای بسیار مهم تمدن پیشین ما است و علم حدیث و تراث حدیثی هم یکی از شاخههای این علم است و مجموعه منابع حدیثی مربوط به سخنان امیرالمؤمنین اعم از نهجالبلاغه و غیر آن هم بخشی از تراث حدیثی است. و بنا بر این امیرالمؤمنین به صرف بیان دیدگاههای خود که در قالب حدیث باقی مانده و به دست ما رسیده است و به صرف کنشهای سیاسی خود به ویژه در ایام حکومت که در قالب گزارههای تاریخی به دست ما رسیده است دارای نقش تمدنی هستند.
*نظر شما درباره محتوای این میراث به یادگار مانده از حضرت چیست؟ آیا میتوان برای محتوای آن نقش تمدنی قائل شد؟
هرچند در سخنان و نامههای بهجا مانده از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بهصراحت از مفهوم تمدن یاد نشده است، اما این آثار حاوی نکات بسیار مهمی درباره مؤلفههای اصلی تمدن هستند و بهعنوان یک میراث معرفتی تمدنی ارزشمند میتوان به آن نگریست. در نهجالبلاغه و دیگر مجموعههای گردآمده از سخنان ایشان، مباحث گوناگونی درباره علم، اخلاق، نظم اجتماعی، مفهوم کمالیافتگی و فرهیختگی، مفهوم سعادت انسان و بهطور کلی تمامی مؤلفههای اصلی تمدن مطرح شده است. تبیین این مؤلفههای تمدنساز و تعیین رابطه بین آنها، میتواند ما را به یک الگو چه برای فهم تمدنهای بشری از جمله تمدن پیشین اسلامی و چه برای پیریزی یک تمدن جدید در آینده برساند. این میراث، بهعنوان چراغ راهنما، ظرفیت و قابلیت آن را دارد که در طول تاریخ و حتی در زمان کنونی، بهعنوان معیاری از منظر تمدنی برای ارزیابی آنچه در جامعه اسلامی واقع میشود، مورد استفاده قرار گیرد.
*کدام معیارها و شاخصها از سوی امام امیرالمؤمنین برای ارزیابی وضعیت تمدنی جوامع اسلامی ارائه شده است؟ و چگونه میتوان با استفاده از آنها، تمدنها را تحلیل کرد؟
اگر مؤلفههای تمدنی بیان شده از سوی حضرت به دقت تبیین شود و رابطه بین آنها مشخص شود، مثلاً اگر نگاه حضرت درباره مفهوم و جایگاه و کارکرد علم استخراج و تدوین شود و به همین ترتیب نگاه آن حضرت درباره معنویت استخراج و تدوین شود و نیز نگاه آن حضرت درباره پیشرفت اجتماعی، روابط اجتماعی، خداباوری و دهها مؤلفه تمدنی دیگر استخراج و تدوین شود و سپس رابطه بین این مؤلفهها نیز از دیدگاه آن حضرت کشف و بیان شود، آن گاه بر اساس این یافتهها میتوان یک الگوی کاربردی تدوین کرد و بر پایه معیارهایی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) ارائه دادهاند، به تحلیل تمدنها و به تحلیل تمدنی رویدادها پرداخت. به عنوان مثال میتوان موضوع علم را چه در ادوار مختلف تمدن پیشین و چه در جوامع مختلف دیگر و چه در واقعیت امروزی جامعه خودمان نسبت به آن مسیر و وضعیت مطلوبی که آن حضرت بیان کردهاند ارزیابی کرد، به همین ترتیب درباره اخلاق، درباره معنویت، درباره ساختارهای اجتماعی، درباره وضعیت اقتصادی، درباره نظم اجتماعی و دیگر مؤلفههای تمدنساز میتوان به همین صورت اقدام کرد و به این نتیجه رسید که آیا وضعیت مطلوبی داشتهاند و دارند یا خیر؟
بنابراین، از مجموع پاسخ این دو پرسش میتوانیم چنین بگوییم که نخستین عرصه نقشآفرینی تمدنی و سهمآفرینی تمدنی حضرت، به یادگار گذاشتن یک میراث معرفتی و ظرفیت این میراث برای تبیین مؤلفههای تمدنساز و ارائه شاخصها و معیارهایی برای ارزیابی وضعیت تمدنی جهان و جهان اسلام است.
*عرصه دیگری که برای نقش تمدنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیان کردید، فعالیتهای انجام شده در طول تاریخ بر اساس میراث به یادگار مانده از ایشان است، این فعالیتها چه نقش و جایگاهی در تمدن اسلامی داشتهاند؟
عرصه دیگر نقش آفرینی تمدنی امیرمومنان اقداماتی است که مسلمانان بر پایه اندیشهها و سیره حضرت انجام داده اند. همان گونه که عرض کردم بالاخره تمدن اسلامی پیشین ما در بردارنده مجموعهای گسترده از فعالیتها و دستاوردهای علمی، اجتماعی، سیاسی و … همه مسلمانان است و تمدن پیشین اسلامی از همین مجموعهها شکل گرفت و ما نمیتوانیم به میل و سلیقه خودمان بخشهایی از این تمدن را جدا کنیم و آنها را به حساب نیاوریم.
وقتی نگاه میکنیم به لحاظ تاریخی میبینیم بخشی قابل توجه از دستاوردهای تمدنی مسلمانان و به ویژه شیعیان معطوف به آموزههای به یادگار مانده از امیرالمومنین علی علیه السلام است؛ به عنوان مثال در عرصه علم و علم الحدیث که اشارهای هم به آن شد، انواع بررسیهای ادبی و بلاغی و شروح نهجالبلاغه و ترجمههای آن با محوریت آرای امیرالمؤمنین بخشی از میراث تمدنی ماست، و یا مثلاً در حیطه علم کلام، بخش مهمی از این علم به بحث امامت و منصوص و منصوب بودن امامت امیرالمؤمنین علیه السلام است، بنابراین، بخشی مهم از میراث کلامی ما به حضور و وجود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام وابسته است. در عرصۀ سیاست نیز به همین ترتیب، تعداد زیادی از جنبشهایی که در طول تاریخ به نام امیرالمؤمنین صورت گرفته است، متأثر از آن حضرت است، علویان، گرچه به لحاظ نژادی به آن حضرت نسبت میبرند، اما آرمانهای سیاسی خود را نیز از ایشان گرفتهاند و تمامی اقدامات سیاسی آنها در نقطۀ کانونی خود به امیرالمؤمنین برمیگردد.
در عرصۀ اجتماعی نیز، مجموعه کارهای خیریهای که در طول تاریخ پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام انجام دادهاند، مثالهای واضحی از این تأثیر هستند. به عنوان مثال، درمانگاهها، مدارس و مساجدی که به نام امیرالمؤمنین ساخته میشوند، نشاندهندۀ این نکتهاند که نام آن حضرت، همواره تبرک و محور فعالیتها بوده است.
در عرصه جریانهای فکری و فرهنگی، جریانهای مختلف معنویتگرا اعم از عارفان و صوفیان که خود را به آن حضرت منسوب میکنند، در عرصه معماری، معماری حرم آن حضرت در نجف و معماری حرمهای منسوب به آن حضرت در سلطانیه و مزار شریف و فرغانه و نیز معماری بقاع مربوط به علویان، در عرصه ادبیات بازتاب نام آن حضرت در شعر و نثر عربی و فارسی و دیگر زبانها، در عرصه زیست اجتماعی مردم همه ضرب المثلها و اصطلاحات در پیوند با نام آن حضرت، همگی از محوریت نام و مرام و اندیشه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بخشی از دستاوردهای تمدنی مسلمانان در گذشته و حال دارد. یکایک این محورها که برشمرده شد، نیازمند بررسی و گردآوری اطلاعات و تدوین و تحلیل است.
بنابراین، در تمدن پیشین اسلامی، مجموعهای از فعالیتهای علمی، هنری، معماری، فرهنگی و سیاسی وجود دارد که به نام آن حضرت و با محوریت دیدگاههای ایشان شکل گرفتهاند و این امر نوعی سهمآفرینی امیرالمؤمنین است که در یک بررسی جامع نمیتواند از نظر دور نگاه داشته شود. البته این بدین معنا نیست که خود ایشان خواستهاند که این کارها انجام شود، بلکه عظمت و مقام ایشان به گونهای بوده که افراد زیادی را به سوی خود جذب کرده و سبب شدهاند تا معطوف به آن حضرت، اقداماتی صورت گیرد که آن اقدامات، بخشی از دستاوردها و اجزای تشکیلدهنده تمدن پیشین اسلامی به شمار میرود.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0