• تاریخ انتشار : جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۸
  • کد خبر : 42428
  • چاپ خبر
حاج قاسم با دگرخواهی و دگرپذیری، اقناع کلامی بالایی داشت

حاج قاسم با دگرخواهی و دگرپذیری، اقناع کلامی بالایی داشت

تاکنون از استعاره‌هایی چون «سردار دل‌ها» و «مرد میدان» در مورد سردار سلیمانی استفاده شد، اما استعاره «قهرمان گنج» جدید است و دقیقاً وام گرفته شده از سخنان خود اوست.

به گزارش خبرنگار مهر، «تینا چهارسوقی‌امین» زبان‌شناس، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در یادداشتی به موضوع نقش قهرمان در دال مرکزی گفتمان مقاومت پرداخت که آن را در ادامه می‌خوانید.

در نظریه گفتمان لاکلا و موفه، مفصل‌بندی کلی گفتمان از دال مرکزی و حول دال مرکزی تشکیل شده است که به آن «نودال پوینت» یا «گره‌گاه» یا «بسته گفتمان» می‌گویند. دال مرکزی وظیفه بسیار مهمی دارد، باید به رابطه تثبیت‌یافته بین خود و مدلولش دست پیدا کند تا بتواند بقیه دال‌های گفتمان را حول محور خودش انسجام دهد، در واقع باید بتواند صورت‌بندی دقیقی از مفصل‌بندی گفتمان و هویت گفتمان حول مفهوم خودش انجام دهد.

به نظر بنده گفتمان مقاومت که می‌تواند دال‌های فراوانی از منظر ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی داشته باشد، یکی از دال‌های مرکزی و بسیار اساسی‌اش، دال «قهرمان» است. قهرمان به گفتمان مقاومت معنا می‌دهد، مشروعیت می‌بخشد، تثبیت گفتمانی ایجاد می‌کند و می‌تواند در بازتولید مفاهیم درونی گفتمان نقش مهمی ایفا کند. دال قهرمان را از منظرهای مختلف در ابزارهای علوم انسانی می‌توان بررسی کرد؛ یعنی منظور کنشگری دال قهرمان را می‌توان از منظرهای مختلف بررسی کرد، اما دریچه و زاویه ورود بنده در این بحث، زبان‌شناسانه است.

پیش از این مبسوط به این موضوع پرداختم، بنابراین در این نوشتار نمی‌خواهم به این بحث ورود کنم. ماحصل بحث‌های ارائه شده این است که حاج قاسم با منطق عملی ثابت، با دگرخواهی و دگرپذیری، با غیرخواهی و با مصلحت‌سنجی توانست میزان اقناع کلامی بسیار بالایی را در میان همه آحاد جامعه و اقشار مختلف داشته باشد. این میزان ارتباط کلامی پر از محبت که ایشان در تصدق ملت از خودشان نشان می‌دهند، این میزان خردورزی و عنصر منطقی که خودشان را به درستی سرباز و فرزند روح الله تعریف می‌کنند از منظر رتوریک کلاسیک قابل تحلیل و بررسی است که آن پرداختم. در این نوشتار از منظر استعاره مفهومی به آن خواهم پرداخت.

استعاره مفهومی، ابزار گفتمانی – رتوریکی دیگری است که بسیار به خدمت گفتمان می‌آید تا مفاهیم انتزاعی و مفاهیم غیرملموس را کاملاً ملموس و آشنا کند. استعاره‌ها غیر از اینکه زینت‌بخش ادبی کلام هستند؛ دریچه ذهنی و شناختی افراد را مشخص می‌کنند، از میزان و نوع استعاره‌هایی که افراد در گفتار خودشان استفاده می‌کنند می‌توانیم به صورت‌بندی گفتمانی دست پیدا کنیم و بفهمیم جهان را از چه زاویه دیدی می‌بینند و تفسیر و تعیین می‌کنند. از این منظر استعاره‌های شناختی و استعاره‌های مفهومی برای ما اهمیت بسیار زیادی دارد. استعاره‌ها کمک می‌کند اهمیت مفهوم را بررسی کنیم؛ کمک می‌کند تا ما بتوانیم شبکه‌های معنایی که درون آنها زیست می‌کنیم را تشخیص دهیم. هر چقدر این شبکه‌های معنایی برای ما ملموس‌تر و آشناتر باشد می‌توانیم میزان اقناع کلامی بیشتری داشته باشیم و هرچقدر اقناع کلامی ما بیشتر باشد، نهایتاً می‌توانیم هژمونی مفهومی را بهتر تعیین کنیم.

ما در ذیل هژمونی مفهومی شیوه زندگی‌مان را ترتیب می‌دهیم و از آن وام، الگو و جهت می‌گیریم، همچنین در معنادهی، مشروعیت‌بخشی، تثبیت و بازتولید مفاهیم درون گفتمانی به ما کمک می‌کند. اینکه می‌خواهیم شخصیت سردار حاج قاسم را از منظر استعاره‌های مفهومی بررسی کنیم، دقیقاً به علت همان تأکید و تذکری است که مقام معظم رهبری دادند. اینکه سعی کنیم در معرفی شخصیت حاج قاسم از خصوصیات ماورایی‌کردن پرهیز کنیم، هم در همین راستاست.

وقتی استعاره‌های مفهومی ملموس که در زبان جاری است را استفاده و بررسی می‌کنیم، می‌توانیم دریچه ذهنی افراد را به درستی روی مفاهیم واکاوی کنیم و دیگر از تفسیرها و تحلیل‌های ماورایی پرهیز می‌کنیم. از سوی دیگر یک شخصیت قهرمان نیاز دارد که مقدس‌نمایی نشود. وقتی قهرمان مقدس‌نمایی شود دست‌نیافتنی می‌شود و افراد نمی‌توانند الگوی درستی از او بگیرند. حتماً شخصیت قهرمان مشخصه الهیاتی دارد، اما برای اینکه بتوانیم به صورت زمینی از آنها الگو بگیریم نیاز است که از تقدس‌نمایی جلوگیری و آنها را دقیقاً در گفتار عامیانه بررسی کنیم.

بهترین بستر برای بررسی گفتار سردار، سخنرانی‌هایی است که در خدمت عموم مردم در یادواره‌های شهدا و عملیات‌ها بیان کردند، چون مخاطبین‌شان سطح وسیعی از مردم بودند و ایشان در سطح عام صحبت کردند که از استعاره‌هایی که مردم عادی بتوانند بفهمند استفاده می‌کند. مخاطبینش صرفاً دیپلمات‌ها، فرماندهان نظامی و افرادی نیستند که کنشگری سیاسی در سطح بین‌الملل یا داخلی دارند، بلکه همه مردم هستند. این مدل از سخنرانی‌های سردار می‌تواند محل بحث و بررسی بسیار مفیدی باشد. وقتی به این سری سخنرانی‌های سردار رجوع می‌کنیم که در سال‌های مختلف انجام شده، یکی از استعاره‌هایی که به تکرار ایشان استفاده کرده از جنگ تحمیلی به مثابه گنج استفاده کردند، یعنی بارها ذکر کردند که جنگ ما گنج بود به همین منظور من از ایشان را «قهرمان گنج» می‌نامم.

تاکنون از استعاره‌هایی چون «سردار دل‌ها» و «مرد میدان» در مورد سردار سلیمانی استفاده شد، اما استعاره «قهرمان گنج» جدید است و دقیقاً وام گرفته شده از فرمایشات خودش است؛ اما چرا گنج؟ وقتی از دو حوزه معنایی «جنگ» و «گنج» هم‌نگاشت معنایی صورت گیرد، این حوزه‌ها برهم تنیده و مفاهیم با همدیگر یکسان می‌شود.

حوزه جنگ؛ خشن، بی‌رحم، پر از خون و خون‌ریزی است، حوزه‌ای که همه از آن فراری هستند و به گفته سردار سلیمانی، حوزه‌ای است که کار فرهنگی در آن معنا ندارد، ولی برداشت ما از جنگ تحمیلی برداشت و اثرگذاری فرهنگی است. وقتی حوزه جنگ شالوده‌شکنی و ساختارشکنی شود، حتی واژه برعکس و به «گنج» تبدیل می‌شود. دقیقاً به حوزه مفهومی ارجاع پیدا می‌کند که نباید مصرف کنیم.

گنج را مصرف نمی‌کنند، بلکه گنج را به عنوان میراث نگهداری و تکثیرش می‌کنند، گنج را به دیگران نشان می‌دهند تا بتوانند از آن به عنوان ذخیره معنوی استفاده کنند. این کاری بود که سردار می‌خواست از جنگ تکثیر پیدا کند، تربیت مدل جنگی در میان افراد جامعه. همین نگاه را نسبت به گفتمان مقاومت در غزه و لبنان هم داشتند. این مدل مقاومت را نوعی گنج می‌دیدند که حضور در آن بتواند ذخیره معنوی تولید کند. در همین راستا گفتند که فرماندهی در جنگ ما هدایت نبود بلکه امامت بود و تفاوت می‌گذاشتند بین هدایت و امامت. می‌گفتند فرمانده که هدایت می‌کند می‌گوید: برو! خودش می‌ماند و تنها هدایت می‌کند و می‌گوید: تو برو! اما فرمانده‌ای که امامت می‌کند خودش به دل معرکه می‌رود و می‌گوید: تو هم بیا! ایشان می‌گویند فرماندهان دفاع مقدس ما افرادی بودند که در مدل مدیریت خودشان، امامت می‌کردند. شهیدان خرازی، باکری‌ها، همت، متوسلیان، احمد کاظمی و … مدل فرماندهی امامت‌گونه داشتند، در همین مدل فرماندهی امامت‌گونه است که طواف حجاج در بیت‌الله الحرام در برابر آن پایین‌تر بود. همین جاست که به پیام حج حضرت امام خمینی (ره) ارجاع می‌دهند، امام می‌فرمایند: ای نشستگان مقابل خانه خدا، برای ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید، یعنی به جان آنها دعا کنید. حضرت امام (ره) در این پیام نسبت «ایستادگان در مقابل دشمنان خدا» به رزمنده‌ها دادند، سردار در تمامی سخنرانی‌هایشان به کررات رزمنده‌ها، مدل جنگ و کنشگری در عرصه جنگ را هنر فرزندان انقلاب توصیف کردند. این عبارت پرتکرار در سخنرانی‌هایشان قابل مشاهده است، نکته مهمی است که عرصه جنگ و چالش و کنش سخت را بتوانید آن قدر هنرورزانه اداره کنید. هنر فرزندان انقلاب اینجاست که می‌گویند دقیقاً همان طور که خودشان گفتمان جهاد، گفتمان شهادت و گفتمان مقاومت که سه گفتمان اصلی نهضت اسلامی حضرت امام (ره) هستند را با همدیگر یکی می‌کنند و از آن نمایندگی می‌کنند. از استعاره پر مفهوم «قله» و «دامنه» استفاده می‌کنند و می‌گویند یکی از عوامل پیروزی فرزندان انقلاب در جنگ نگاه به قله است و ما افرادی هستیم که در دامنه هستیم. همواره این استعاره را در سخنرانی‌هایشان دارند؛ قله و دامنه.

«قله» را مقام معظم رهبری می‌دانند، ایشان را بنیانگذار و رهبر می‌دانند. نه قله بدون دامنه معنا دارد و نه دامنه بدون قله. همین استعاره نشان می‌دهد ما در مسیر حرکت کردن به سمت این قله چقدر دشواری داریم، مگر مسیر کوه می‌شود مسیری ساده و آسان و راحت باشد. استعاره نشان دهنده این قضیه است که مایی که در دامنه قرار گرفتیم؛ اولاً هدف و قله را گم نکنیم در بسیاری از موارد که این اتفاقی که برای ما می‌افتد و در بسیاری از مواقع سختی راه رسیدن به قله را دارد این استعاره در خودش پنهان کرده نشان می‌دهد.

کارشناسان یکی از عواملی مهم پیروزی انقلاب اسلامی را مذهب، تقوا و اخلاص می‌دانند، همین عوامل باعث شد که همدیگر را برادر خطاب کنند. فرماندهان بارها گفتند درجه‌های روی دوش من، پارچه‌های روی دوش من است. این استعاره خودشان استفاده می‌کنند ببینید شما چقدر باید اخلاص داشته باشید که به کرات در سال‌های مختلف بعد از جنگ وقتی سخنرانی می‌کنید؛ از دهه ۷۰ تا دهه ۹۰ این استعاره در ذهن هیچ موقع رنگ نباخت، به علت پررنگ بودن عامل مذهب و اخلاص همدیگر را برادر بدون استفاده از هیچ گونه از عناوین سردار، دکتر، استاد و سپهبد خطاب می‌کردند. برادر بودن و پیوستگی، اخلاص را می‌رساند.

استعاره دیگری که سردار سلیمانی بارها از استفاده کردند؛ «رهبر به عنوان طبیب جامعه» بود. اطمینان به حکمت رهبری در تدبیر، تشخیص، علاج و معالجه جامعه و می‌گویند رهبری طبیب جامعه ماست. این نگاه به رهبری چیزی است که ممکن است مورد غفلت قرار گیرد. کسی که صورت‌بندی ذهنی‌اش از رهبر، طبیب باشد، حتماً میزان تعهدش و نگاهش به رهبر در همه عرصه اطمینان خاطر به حکمت در تدبیر ایشان است.

لینک کوتاه

برچسب ها

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.