حجت الاسلام علی مقدم شاعر و پژوهشگر ادبی، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دیوان اشعار امام خمینی (ره) گفت: پیش از صحبت درباره شخصیت ادبی امام خمینی (ره) باید اشاره کرد که عرفان و ادبیات ما در طول تاریخ به همدیگر گره خورده است. وقتی آن تحول عظیم در سنایی اتفاق میافتد، شعر او متحول میشود و جریان شعر فارسی هم تغییر میکند.
مقدم با اشاره به نقش سنایی در ادبیات عرفانی، گفت: آن سنایی که مداح دربار بود، به حکیمی تبدیل میشود که مسیر شعر فارسی را هم تغییر میدهد. شعری که تنها در خدمت پادشاهان بود، تبدیل به شعر عرفانی میشود و این شعر عرفانی ادامه پیدا میکند تا قرنهای بعد که عطار و مولوی و حافظ و… را شامل میشود.
وی ادامه داد: همچنین باید توجه کنیم بیشتر عرفای شاعر، در طول تاریخ، رنگ و بوی شعرشان، رنگ و بوی شعر مکتب عراقی است. شخصیتی مثل شیخ بهایی یا در دوره معاصر علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) که از عالمان دین بودند و شاعر هم بودند، به خاطر صبغه عرفانی، شعرشان هم با همان شاخصههای شعر مکتب عراقی است. پس اگر بخواهیم شعر امام را خوب بررسی کنیم، باید شاخصههای شعر مکتب عراقی را هم بدانیم.
این شاعر با بیان اینکه یکی از قالبهای اصلی شعر عرفانی غزل است، گفت: ما این ویژگی را در شعر امام خمینی (ره) هم میبینیم. دیوانی که از ایشان چاپ شده، ۱۴۹ غزل دارد؛ یعنی بیشترین قالبی که امام خمینی (ره) در آن شعر دارند، قالب غزل است. حضرت امام ۱۱۸ رباعی، ۳ قصیده، ۲ مسمط، یک ترجیعبند و حدود ۳۶ قطعه پراکنده هم دارند. از نظر تعداد هم، شعرهای زیادی دارند که خود این نکتهای است که باید به آن توجه کنیم.
مقدم با اشاره به یکی دیگر از ویژگیهای شعر مکتب عراقی، گفت: سلامت زبان در سبک عراقی، نسبت به مکتب خراسانی و سبک هندی، سالمتر است. این سلامت زبان را هم تا حد زیادی در شعرهای امام میبینیم. ولی مهمترین ویژگی شعر عراقی، شعر عرفانی است که در کار حضرت امام هم دیده میشود. بیشتر شعرهای امام در حال و هوای عرفانی هستند و با اصطلاحات ادبیات عرفانی نوشته شدهاند. به همین خاطر ما میبینیم بعضیها که با ادبیات عرفانی آشنا نبودند، به امام اشکالاتی میگرفتند.
وی با بیان خاطرهای درباره شعرهای عرفانی امام خمینی (ره)، گفت: امام یک قطعه شعری داشتند که در آن گفته بودند «بهار آمده دستار زهد پاره کنید / به پیش پیر مغان رفته استشاره کنید / سزد ز دانهی انگور سبحهای سازید / برای رفتن میخانه استخاره کنید». مشخص است که در فضای ادبیات عرفانی است که تسبیحی از دانههای انگور میسازد و با آن استخاره میکند که به میخانه برود یا نه؟ بعضی از مقدسین که این بیت را شنیده بودند، خیلی ناراحت شده بودند. آنها رفته بودند پیش مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رئیس حوزه علمیه قم، و اعتراض کرده بودند که «چه نشستید؟ آقا روح الله چه بیدینی نمانده که نکند! فلسفه که درس میدهد، اهل عرفان هم که هست، این هم از شعرش». مرحوم شیخ عبدالکریم لبخند میزند و میگوید از قول من به آقا روح الله سلام برسانید و به ایشان بگویید «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست». یعنی این ادبیات، ادبیات عرفانی است و میخانه در ادبیات عرفانی معنای خاص خودش را دارد.
وی افزود: در یک دورهای، برای توضیح این اصطلاحات حتی کتابها نوشته شد که کتاب «گلشن راز» شبستری درواقع یک اصطلاحنامه ادبیات عرفانی است. کتابی که میگوید منظور از میخانه و شراب و دانه انگور و خمار و چشم نیمباز و… چیست؟ لذا شعر مرحوم امام، غزل عرفانی است و باید با توجه به همان فضای عرفانی توضیح داده شود.
مقدم با اشاره به صحبتهای رهبر انقلاب درباره شعر حافظ، گفت: یک جا رهبری میگویند اینکه حافظ در غزلیاتش میگوید «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند» غزلیاتش واقعی بوده و تفننی نبوده است. یعنی مکاشفهای داشته، ملائک را دیده و چنین شعری گفته است. رهبری درباره امام هم چنین تعبیری دارند؛ میفرمایند «شعری که امام میسرود، با توجه به همین مفاهیم و همین حقایق بود. یک فقیهِ با ورع و مقدسِ آنطوری، میبینید که از خال لب و از کمان ابرو و از امثال این واژهها استفاده میکند. اینها اشعار واقعی هستند». این تعبیر رهبری درباره استفاده امام خمینی (ره) از ادبیات عرفانی است. باید دقت داشته باشیم که شعر عرفا را با همان ادبیات عرفانی توصیف کنیم.
این پژوهشگر ادبی امام خمینی (ره) را برهمزننده دوگانههای غیرواقعی و جعلی معرفی کرد و گفت: همیشه بین عارف و یک مصلح اجتماعی بودن، در ذهنها دوگانه بوده است. در ذهنها اینطور بود که اگر کسی بخواهد عارف شود، دیگر نمیتواند مصلح اجتماعی باشد. یا اگر میخواهد مصلح اجتماعی باشد، دیگر نمیتواند عارف باشد. امام این دوگانه جعلی را برهم زد و نشان داد یک عارف در آن سطح، میتواند در اجتماع بیشترین تأثیرات را هم بگذارد و اصلاح اجتماعی کند.
وی یکی دیگر از دوگانههای جعلی را «شاعر بودن و رقت قلب شاعر در برابر استحکام و ایستادگی در مقابل استکبار» دانست و گفت: رهبری یک تعبیری دارند که میفرمایند «کسی خیال نمیکرد امام، آن قویترین صدا در مقابل استکبار جهانی، چنین لطافت روحی داشته باشد که اینقدر اشعار زیبا و عرفانی و آبداری بگوید». یعنی امام این دوگانه را برهم زد و گفت یک نفر میتواند رساترین و محکمترین و استوارترین صدا را در مقابل استکبار جهانی داشته باشد، در عین حال میتواند اینقدر با زیبایی و ذوق و هنر شعر هم بگوید.
این شاعر حضرت امام خمینی (ره) را عارف شاعر خطاب کرد و توضیح داد: بعضیها را داریم که شعر عرفانی میگویند اما عارف نیستند. ضرورتاً هرکسی شعر عرفانی بگوید، عارف نیست. طرف رفته اصطلاحات عرفانی را یاد گرفته و شعر عرفانی را آموخته و در نهایت یک غزل عرفانی هم گفته است. اما بعضیها وقتی شعر عرفانی میگویند، شعرشان آینه حالات آنها است. مرحوم امام خمینی (ره) و مرحوم علامه طباطبایی کسانی بودند که فقط شعرپرداز نبودند. فقط کسانی نبودند که شعر عرفانی بسازند اما خودشان عارف نباشند. مرحوم امام و مرحوم علامه طباطبایی واقعاً عارفشاعر بودند. شعر ابزاری در نزد اینها بود برای طرح حقایق عرفانی. همه اینها قرائن فراوانی دارد که باید در جای خودش بحث کرد.
مقدم با بیان اینکه «شعر امام مبتنی بر عرفان نظری امام بود»، ادامه داد: با اینهمه، شعر ایشان، منحصر در عرفان نظری نبود. مباحث عرفان عملی هم در اشعار ایشان بسیار دیده میشود. غالب حال و هوای اشعار امام مصالح عرفان عملی، نجواهای عاشقانه یک سالک راه خدا با خداوند است. ویژگی شعر عرفا، و به تبع آن شعر امام، طوری است که خوانش آنها، به صورت کلی قلب انسان سالک را زنده میکند و حال و هوای خوبی به انسان میدهد. لذا سرودههای امام خمینی (ره) فقط عرفانپردازی نبود، بلکه توصیف حالات خودشان بوده است. اگر جایی از توحید سرودند، واقعاً موحد بودند.
وی درباره توجه امام خمینی (ره) به حافظ و مولانا، گفت: یک نکته دیگر که نشاندهنده تأثیر شعر امام از مکتب عراقی است، توجه زیاد ایشان در آثارشان به شخصیتهایی مثل مولوی و حافظ است. درباره مولوی فقط یک نمونه را عرض کنم. مرحوم امام در سخنرانیهایشان معمولاً شعر نمیخواندند. در آثارشان شعر فراوان است و زیاد اشاره میکنند، اما در سخنرانیها خیلی اشاره به شعر نداشتند. من فقط یک مورد پیدا کردم و همان یک مورد هم از جناب مولوی است. در جریان شهادت شهید مطهری که امام آن سخنرانی معروف را انجام میدهند و میگویند «بکشید ما را، ما زندهتر میشویم»، آنجا شعری از جناب مولوی میخوانند. میفرماید «آن که مردن پیش چشمش تُهلک است / امر لا تلقوا بگیرد او به دست». یعنی آن کسانی که مردن را هلاکت میدانند، آنها به «نهی لاتلقوا» که قرآن میگوید پناه میبرند تا توجیه کنند و جبهه نروند و کشته نشوند. یعنی در آن حادثه بزرگ که امام داغ دیده بود، تنها بیتی که در سخنرانی استفاده کردند، همین شعر مولوی است.
مقدم به علاقه امام خمینی (ره) به شعر مولوی اشاره کرد و گفت: جز این، حضرت امام یکبار دیگر هم درباره مولوی صحبت کرده است. ایشان در تقریراتشان بر اسفار ملاصدرا، یک جا که بحث شعر مولوی میشود، میفرمایند «بعضیها آمدهاند مولوی را متهم به جبر کردهاند و اینها غافل هستند؛ چون معنای جبر در کلام مولوی را نفهمیدهاند. حرف مولوی مربوط به توحید افعالی است و جبر نیست» و آنجا مفصل از مولوی دفاع میکنند و توصیفات خیلی برجستهای از شعر مولوی و مثنوی میکنند
علی مقدم در پایان گفت: تعبیر امام خمینی (ره) از شعر مولوی این است که فقط کسی میتواند تفسیر درستی از مثنوی معنوی ارائه دهد که ذوق عرفانی داشته باشد. همین نکته هم به خوبی نشان میدهد که ایشان چقدر به شعر عرفانی توجه و علاقه داشتهاند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0