خبرگزاری مهر – گروه دین و اندیشه – حسام آبنوس: «خانه، آن جایی که در آن آدمی سکنی میکند»؛ این تعریفی است که در لغتنامه دهخدا در توصیف معنای خانه نوشته شده است. حال «خانه اندیشمندان علوم انسانی» تبدیل به پاتوقی برای یک جریان فکری خاص شده و دیگر اندیشمندان و صاحبان تفکر در آن جایی ندارند و «سکنی گزیدن» محدود به یک طیف فکری شده است. خانه اندیشمندان علوم انسانی که بیش از یک دهه از تأسیس آن میگذرد به عنوان فضایی برای گسترش و ترویج فعالیتهای فکری از زمان تأسیس تا امروز شناخته و مشهور شده است با این تفسیر که «اندیشمند» در نگاه گردانندگان این خانه دربرگیرنده یک سلیقه فکری است و اندیشمند از نظر آنها به کسی گفته میشود که در یک طیف فکری قرار بگیرد در صورتی که عنوان «خانه» برای این مؤسسه که در مجموعهای عمومی (متعلق به شهرداری) ساکن شده است لفظی عام است که باید تمام سلیقههای فکری را در بر بگیرد.
بالندگی علوم انسانی در سراسر دنیا به ظهور و بروز تمام سلایق فکری وابسته بوده است و در سیر تاریخ اندیشه در دنیا نیز شاهد مواجهه افکار مختلف در ساحت فکر بودهایم؛ اگر کسی داعیهدار حمایت از اندیشه و علوم انسانی است باید به همه سلایق میدان بدهد و آنها را به رسمیت بشناسد. همانطور که رهبر انقلاب هم بیش از دو دهه پیش درباره ضرورت برپایی کرسیهای آزاد فکری تاکید کرده بودند، زیرا بر همگان آشکار است که تفکر و اندیشه در مواجهه با نظرات مختلف است که رشد و نمو پیدا میکند. اما آنچه طی این سالها در فعالیتهای این خانه شاهد بودهایم تبدیل شدن آن به محیطی برای گعدههای محفلی و تجلیل از گروه همفکران همسو است در حالی که گردانندگان این خانه در مواجهه با سایر افکار و اندیشهها که همواره به اهمیت «شنیده شدن دیگری» تاکید میکنند در عمل چنین مشی و مرامی ندارند. آنها وقتی قرار باشد دگراندیشان از طیف مقابلِ گردانندگان خانه اندیشمندان علوم انسانی را به رسمیت بشناسند دیگر چنین باوری ندارند و کار را به جایی میرسانند که انگار جریان فکری مقابل فاقد اندیشه است و طوری عمل میکنند چنان که اندیشه در انحصار یک سلیقه فکری است. این رویه و برخورد تضاد آشکاری با آنچه روح اندیشه و تفکر مینامیم، دارد. این نوع برخوردهای انحصارطلبانه با سایر اندیشهها که معمولاً جریان فکری همسو با انقلاب را به آن متهم میکنند بیشتر برازنده جریان فکری ساکن در خانه اندیشمندان است و وقتی نوبت به خودشان برسد نه تنها در عمل بلکه در لفظ هم به آن پایبند نیستند و هر نوع اندیشه رقیبی را از صحنه خارج میکنند و با برچسبهای ناروا آنها را از میدان به در میکنند و طی سالهای مختلف این عمل را میتوان در واکنشهای این جریان به هر نوع تفکر مخالفی سراغ گرفت. این جریان حاضر نیست بپذیرد که جریانهای فکری در تضارب دیدگاهها است که میتواند نقایص خود را برطرف کند و به کمال برسد.
سالها جریانهای فکری غربگرا که معمولاً هم داعیهدار رویکرد اندیشهای بودهاند با اسامی مختلفی حرف از «رواداری» و به رسمیت شناختن «دگراندیشی» زدهاند ولی یک جا که نوبت خودشان رسید دم خروس ادعاهایشان بیرون زده و در عمل نشان دادند که هیچ رواداری و تحملی در برابر جریانهای فکری زنده و موجود در فضای تفکر کشور ندارند و با حذف و طرد سعی بر نادیده گرفتن آنها دارند. فراجناحی بودن در عمل شعاری است برای بستن دهان منتقدان ولی کار به اجرا که برسد پرچمداران «فراجناحی عمل کردن» به شدت جناحی عمل میکنند و از حذف هر اندیشه و نگاه رقیبی ابا ندارند و این را در عملکرد مدیریتی این مؤسسه شاهدیم. مؤسسهای که از اموال عمومی استفاده کرده تا خانهای باشد برای اندیشمندان علوم انسانی حالا تبدیل به «چاردیواری اختیاری» ای شده است تا فقط یک گروه به اسم اندیشمندان در این خانه ساکن باشند و هرکس هم حرف بزند به اسم اینکه «شما با اندیشه و ساحت تفکر مخالفید» آنها را از صحنه خارج و وادار به سکوت میکنند. این سو مدیریت نتیجهای جز بیاعتبار شدن اندیشه و از سکه افتادن علم ندارد و در واقع تقلیل دادن تفکر به یک جریان سیاسی خاص است.
مرور عملکرد خانه اندیشمندان علوم انسانی نشان میدهد که بیش از آنکه جایی برای بسط و گسترش نهاد تفکر باشد تبدیل به پایگاهی برای تبلیغ و ترویج یک اندیشه خاص شده است و دیگر کارکرد علمیِ پایگاههای مشابه را در خود ندارد. روح علم و آزاداندیشی هیچ نسبتی با انحصارطلبی و تمامیتخواهی ندارد، اتفاقی که در رویه این مؤسسه اندیشگانی شاهد هستیم و نمیتوان چشمها را بر ضریب دادن به این نوع نگاه در این مجموعه بست.
گفتگو به عنوان راه برونرفت از وضعیت فکری حاکم که اغلب جریانهای فکری را به انسداد فکری کشانده، در وضعیت کنونی تنها راه خروج از این بنبست فکری است و میتواند افقهای تازهای پیش روی امر ملی در ساحت اندیشه و تفکر باز کند. برگزاری نمایشی گفتگو و نه به معنای اصیل هم کاری است که چنین محافلی از برگزاری آن عاجزند در حالی که از دل همین گفتگوهای نمایشی هم میتوان امید سر برافراشتن افقهای تازه را پیش روی نسلهای بعدی داشت.
اگر مدیریت این مجموعه مدعی بسط تفکر و باز کردن درهای تفکر است باید درهای خود را به روی همه سلایق و گرایشهای فکری باز بگذارد ولی آنچه در عمل میبینیم اینگونه نیست و هرکس که در دایره همفکران این گروه قرار بگیرد مفتخر به لقب اندیشمند میشود و درها را به رویش باز میکنند. در حالی که سالها در رسانههای گردانندگان و نزدیکان فکری این جریان شاهد بودهایم که هر جریان فکری که در تضاد با روح تفکر حاکم بر این جریان باشد را به روشهای مختلف تخطئه و تخریب کردهاند و همچنان نیز دست از این حملات اصطلاحاً روشنفکرانه خود برنمیدارند و اجازه مواجهه نسلهای جدیدتر با افکار و آرا دیگران را نمیدهند و طوری عمل کردهاند که کسی جرأت نزدیک شدن به آنها را در سر نپروارند.
بهتر است گردانندگان «خانه اندیشمندان علوم انسانی» تعریف خود را از تعابیر و مفاهیمی مثل تفکر و اندیشه، اندیشمند و متفکر، علوم انسانی و مباحث زیربنایی از این قبیل ارائه کنند تا همگان بدانند وقتی حرف از اندیشمند یا علوم انسانی میشود دقیقاً چه منظوری را مراد میکنند تا روشن شود چه کسانی میتوانند در خانه اندیشمندان علوم انسانی سکنی گزینند. در پایان یادآوری جملهای که در مصاحبهای از استاد رضا داوری اردکانی خوانده بودم خالی از لطف نیست: «یکی از مشکلات امروز ما بیمنطقی کسانی است که دائم منطقمنطق میکنند. در واقع عقلعقل کردن و منطقمنطق کردن یک چیز است، خردمند بودن و منطقی بودن چیز دیگر.»
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0