به گزارش خبرنگار مهر، یک هفته از شهادت سرداران شهید و دانشمندان شهید ایران اسلامی میگذرد. شهادت مفهومی مقدس است که در همه ادیان الهی و حتی همه مکاتب فکری امری مقدس شناخته شده است. شهادت تولد ستارهای است که پرتو نورش عرصه زمان را در مینوردد و زمین را به نور ربالارباب اشراق میبخشد. شهید منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او مییابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد.
یکی از مهمترین خصوصیات تعهد معنوی و اصول اساسی، آمادگی برای جانبازی در دفاع از توحید، دین خدا و انسانیت است. سقراط حاضر شد که جان خود را در راه دفاع از این اصل فدا کند و بنابراین، شهید فلسفه خود شد و نتیجه به فیلسوف شهید شهرت یافت. همچنان که آیت الله جوادی آملی در این خصوص میگوید: «وقتی فکر توحیدی به خاورمیانه رسید یونان زودتر و بیشتر از دیگران به فکر توحید افتاد و در این راه شهید داد. سقراط مردم را به توحید دعوت کرد و در همین راه توحید شربت شهادت نوشید بعد افلاطون را تربیت کرد بعد ارسطو را تربیت کرد و بعد این اندیشه توحید از آنجا به جایهای دیگر رسید.» نمونههای دفاع جانی از این اهداف، در تاریخ بسیار دور فراوان است. بسیاری از قوانین معاصر، این دفاع را کاملاً قانونی و مشروع میدانند. بعضی از ادیان نیز این گونه جانبازی را هم شهادت معرفی کرده اند. بسیاری از مکاتب سیاسی نیز دفاع از اهداف سیاسی را مقدس و جانبازی در راه آنها را شهادت میدانند. حتی بعضی مکاتب سیاسی کاملاً مادی نیز، به این شهادت معتقد میباشند.
واژهی شهید یکی از واژگانی است که مقدس شمرده میشود و از خودگذشتگی را به همراه دارد. هر انسانی حاضر است برای خود هر کاری انجام دهد اما هرگاه کسی از مَنیّت خود خارج شد و برای دیگران دست به عملی زد او جایگاهی مقدس و ارزشمند دارد. برای نمونه زندگانی امام علی (ع) سرشار از دیگرخواهی است. او از منیت و خود خواهی دور بوده و در حالی که زندگانی سختی داشتند همواره به دیگران بیشتر از خود اهمیت میدادند. شهیدان نیز خون خود را در راه مبارزه میدهند و سجده بر خاک کربلا به همین دلیل ارزشمند است.
آیت الله مرتضی مطهری پیرامون «قداست شهید» میگوید: در عرف عام، یعنی عرف عموم مردم جهان اعم از مسلمان و غیر مسلمان، و در عرف خاص مسلمانان، برخی کلمات و واژهها از نوعی عظمت و احترام و احیاناً قداست برخوردارند. کلمات: عالم، فیلسوف، مخترع، قهرمان، مصلح، مجتهد، استاد، دانشجو، عابد، زاهد، مؤمن، مجاهد، مهاجر، صدیق، آمر به معروف، ولی، امام، نبی از این قبیل کلماتند که بعضی در عرف عام و برخی در عرف خاص مسلمین و در زبان اسلام توأم با نوعی عظمت و احترام و احیاناً قداست میباشند.بدیهی است که کلمه از آن جهت که لفظ است قداستی ندارد، قداست را از معنی خود کسب میکند.قداست برخی معانی و مفاهیم که کم و بیش با تفاوتهایی در همه جوامع بشری وجود دارد، مربوط میشود به جنبههای خاصی از روانشناسی جامعهها در زمینه ارزشیابیها در امور غیر مادی، که خود بحث فلسفی و انسانی عمیقی است. در اسلام واژهای است که قداست خاصی دارد، اگر کسی با مفاهیم اسلامی آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی این کلمه را تلقی کند احساس میکند که هالهای از نور این کلمه را فرا گرفته است و آن، کلمه شهید است. این کلمه در همه عرفها توأم با قداست و عظمت است، چیزی که هست معیارها و ملاکها متفاوت است. ما فعلاً به مفهوم غیر اسلامی آن کاری نداریم.
از نظر اسلام، هر کس به مقام و درجه شهادت نائل آید که اسلام با معیارهای خاص خودش او را شهید بشناسد، یعنی واقعاً در راه هدفهای عالی اسلامی، به انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری کشته بشود به یکی از عالیترین و راقیترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل شود نائل میگردد.از نوع تعبیر و برداشت قرآن درباره شهدا و از تعبیراتی که در احادیث و روایات اسلامی در این زمینه وارد شده است میتوان منطق اسلام را شناخت و علت قداست یافتن این کلمه را در عرف مسلمانان دریافت.
قرآن کریم در مورد به حق پیوستگی شهید میفرماید: «و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» – گمان مبر آنان را که در راه حق شهید شده اند مرده اند، خیر، آنها زندگانی هستند نزد پروردگارشان، و متنعم به انعامات او.
در اسلام وقتی که میخواهند مقام کسی یا کاری را بالا ببرند میگویند مقام فلان شخص برابر است با مقام شهید و یا فلان کار اجرش برابر است با اجر شهید، مثلاً درباره طالب علم، اگر واقعاً انگیزه اش حقیقت جویی و خدمت و تقرب به خدا باشد و علم را وسیله مطامع خود قرار ندهد، میگویند اگر کسی طالب علم باشد و در خلال دانشجویی و طلبگی بمیرد شهید از دنیا رفته است. این تعبیر قداست و علو مقام طالب علم را میرساند. همچنین درباره کسی که برای اداره عائله اش خود را به رنج میافکند و کار میکند و زحمت میکشد که البته این خود یک فریضه است، زیرا اسلام با بیکاری و بیکارگی و کل بر مردم بودن به شدت مخالف است، گفته شده است «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله». آنکس که برای عائلهاش کار میکند و زحمت میکشد و خود را به رنج میافکند مانند مجاهد در راه خدا است.
تمام کسانی که به بشریت به نحوی خدمت کرده اند، حقی به بشریت دارند، از هر راه: از راه علم، از راه فلسفه و اندیشه، از راه صنعت، از راه اختراع و اکتشافات، از راه اخلاق و حکمت عملی.ولی هیچکس حقی به اندازه حق شهدا بر بشریت ندارد، و به همین جهت هم عکس العمل احساس آمیز انسانها و ابراز عواطف خالصانه آنها درباره شهدا بیش از سایر گروهها است. چرا و به چه دلیل حق شهدا از حق سایر خدمتگزاران بیشتر و عظیمتر است؟ البته دلیل دارد.
همه گروههای خدمتگزار دیگر مدیون شهدا هستند، ولی شهدا مدیون آنها نیستند یا کمتر مدیون آنها هستند، عالم در علم خود و فیلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعلیمات اخلاقی خود نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولی شهید آن کسی است که با فداکاری و از خود گذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند.
مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک میماند هیچ دستگاهی نمیتوانست کار خود را آغاز کند یا ادامه بدهد. انسان که در روز در پرتو خورشید تلاش میکند و یا شب در پرتو چراغ یا شمع کاری انجام میدهد به همه چیز توجه دارد جز به آنچه پرتو افشانی میکند که اگر پرتو افشانی او نبود همه حرکتها متوقف و همه جنب و جوشها راکد میشد شهدا پرتو افشانان و شمعهای فروزنده اجتماعند که اگر پرتو افشانی آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جایی نمیبرد.
قرآن کریم تعبیر لطیفی دارد درباره رسول اکرم که او را سراج منیر چراغ نور افشان میخواند. در این تعبیر مفهوم ظلمت زدائی که توأم با سوختن و روشن کردن است گنجانیده شده است.
میفرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله بأذنه و سراجا منی را» ای پیامبر تو را فرستادیم گواه و نوید دهنده و بیم رساننده و دعوت کننده به حق به اذن حق و چراغی نورافشان.
آری، کلمه شهید و مفهوم شهید در میان کلمات و مفاهیم اسلامی و در ذهن کسانی که فرهنگشان فرهنگ اسلامی است کلمه ای و مفهومی نورانی و مقدس و از کلمات و مفاهیم دیگر برتر است.
اسلام دینی حکیمانه است، دستوری خالی از مصلحت و راز و رمز، مخصوصاً راز و رمز اجتماعی، ندارد. یکی از دستورهای اسلامی این است که هر فرد مسلمان که میمیرد، بر دیگران واجب است که بدن او را به ترتیب مخصوصاً غسل دهند و شستشو نمایند، در جامههای پاک به ترتیب مخصوص کفن کنند و سپس نماز بخوانند و دفن نمایند. همه اینها حکمتها و رازها و رمزها دارد که فعلاً در مقام بحث از آنها نیستیم.
ولی این دستور، یک استثنا دارد. آن استثنا شهید است. از این دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهید اجرا میشود، اما غسل و شستشو یا کندن لباسهای دوران زندگی و پیچیدن در جامهای دیگر به ترتیب خاص، ابداً.
این استثنا خود راز و رمزی دارد. نشانه این است که روح و شخصیت شهید آن چنان پاک و وارسته شده که در بدنش و در خونش و حتی در جامهاش اثر گذاشته است.
بدن شهید یک «جسد متروح» است، یعنی جسدی است که احکام روح بر آن جاری شده است، همچنانکه جامعه شهادتش «لباس متجسد» است، یعنی حکم روح بر بدن جاری شده و حکم جاری شده بر بدن، بر لباس و جامه جاری شده است. بدن و جامه شهید از ناحیه روح و اندیشه و حق پرستی و پاکباختگی اش کسب شرافت کرده است. شهید اگر در میدان معرکه جان به جان آفرین تسلیم کند، بدون غسل و کفن، با همان تن خون آلوده و جامه خون آلوده دفن میشود.
این احکام خاص در فقه اسلامی درباره بدن شهید نشانه دیگری است از قداست شهید در اسلام. شهادت، قداست خود را از ناحیه چه امری دارد؟ بدیهی است که شهادت از آن جهت که کشته شدن است تقدس ندارد. بسیاری از کشته شدنها است که نفله شدن است. احیاناً به جای اینکه افتخار باشد ننگ است. اینجا لازم است توضیح بیشتری بدهم: میدانیم مرگ و میرهای اشخاص انواع و اقسام دارد.
اول مرگ طبیعی؛ شخصی عمر طبیعی خود را به پایان میرساند و به طور طبیعی میمیرد. این گونه مرگها قهرا عادی تلقی میشود، نه افتخار آمیز است و نه ملامت خیز، و حتی تأسف زیادی به دنبال خود نمیآورد و قهرا اینگونه مردنها ” نفله شدن ” هم تلقی نمیشود.
دوم؛ مرگ اخترامی در اثر بیماریها، مثلاً حصبه، وبا و غیره، یا در اثر حوادث یا سوانحی از قبیل زلزله و سیل و حوادثی از این قبیل. این گونه مرگها ملامت یا افتخاری ندارد.
سوم؛ مرگهایی که پای یک جنایت در کار است. یعنی مرگهایی که از طرف مقتول هیچ عملی صورت نگرفته است و قاتل صرفاً به موجب هوی و هوس خود که وجود طرف را مزاحم منافع خود تشخیص میدهد او را هدف قرار میدهد. در روزنامهها مکرر میخوانیم که فلان زن فرزند خردسال شوهرش را سربه نیست کرد، فقط به خاطر اینکه مورد علاقه شوهرش بوده است و میخواسته قلب شوهر منحصراً در تملک خودش باشد. یا فلان مرد به دلیل اینکه فلان زن عشق او را نپذیرفته است او را کشته است.
یا در تاریخ میخوانیم که فلان حکمران همه فرزندان حکمران دیگر را قتل عام کرده است که در آینده رقابت نکنند. در اینگونه جریانها در ناحیه قاتل، جنایت و خباثت وجود دارد و عملش نفرتانگیز تلقی میشود و در ناحیه مقتول، مظلومیت، بی دخالتی، نفله شدن، هدر رفتن وجود دارد و عکسالعملش در انسانهای دیگر تأسف و ترحم است. بدیهی است که اینچنین مردن در عین اینکه تأسفانگیز و ترحم خیز است، تحسینآمیز نیست، افتخار شمرده نمیشود، زیرا مقتول به هیچ وجه دخالتی نداشته است.
حسادت، عداوت و حقارت طرف موجب شده که بی سبب کشته شود.
چهارم؛ مرگهایی که خود آن مرگها ” جنایت ” است: از قبیل خودکشیها. اینگونه مرگها نفله کردن و هدر دادن خود است بدترین مرگها است. کسانی که در تصادف اتومبیل کشته میشوند و خود مقصرند، مرگشان از این قبیل مرگها است و همچنین کسانی که در راه یک گناه به هر شکل و به هر صورت باشد کشته شوند.
پنجم؛ مرگهایی که شهادت است: مرگی شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالی یا ظنی یا یقینی فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» از آن استقبال کند.
شهادت دو رکن دارد؛ یکی اینکه در راه خدا و فی سبیل الله باشد. هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید. دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد. معمولاً در مورد شهادت، جنایت هم هست. یعنی عملی که از جهت انتسابش به مقتول، شهادت است و مقدس است، از جهت انتسابش به قاتل جنایت و پلیدی است.
شهادت، به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هر گونه انگیزه خود گرایانه منزه و مبرا است، تحسین انگیز و افتخار آمیز است و عملی قهرمانانه تلقی میشود.
در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدستر و عظیمتر و فخیمتر است.»
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0